کد خبر: 31|00:29 - 1400/08/15
نسخه چاپی

به بهانه ماجرای کتک کاری دانش آموز ایلامی؛

این؛ همەی آموزش و پرورش نیست!

این؛ همەی آموزش و پرورش نیست!
حجت رشیدی: همه ما خبر کتک کاری دانش آموز ابتدایی شهرستان چوار را شنیدیم.(البته معلم انکار کرده و هنوز چیزی ثابت نشده است.) اما زینهار! این اتفاق اگر حتی بر معلم هم ثابت شود، همه آموزش و پرورش نیست و عدەای هم حق ندارند شلاق بی رحم انتقادات خود را ناسنجیده بر پیکر آموزش و پرورش فرود آورند. چرا که آموزش و پرورش در کنار این یک اتفاق، که اگر هم ثابت شود، هزاران کارکرد خوب و مطلوب داشته و دارد و این نه اتفاق اول و بی شک آخرین هم نخواهد بود.

به گزارش رویدادغرب، از لحظه اعلام خبر در فضای مجازی و تا اکنون بسیار اندیشیده و با خود کلنجار رفتەام که چگونه است این همه خدمت و از خود گذشتگی معلمان عزیز به چشم نمی آید و با کوچک ترین خطایی همه بر باد فنا می رود!؟ چگونه با یک اتفاق، سیل نیش و کنایه و... متوجه بزرگ ترین دستگاه تعلیم و تربیت کشور می شود و از همه مذموم تر همراهی و همگامی برخی از همکاران و معلمانی است که خود با بسیاری از این قبیل داستان ها و اتفاقات آشنا بوده و هستند.!؟
 

می خواهم با بانگ بلند فریاد برآورم که آن رفتار ناشایست و نابخردانه با آن دانش آموز عزیز، مورد پسند و تأیید هیچ انسان عاقلی نبوده و نخواهد بود، اما «بدانید» آموزش و پرورش «خانم چراغیان» را هم با خود دارد که با دیدن پریشانی دانش آموز استثنایی، پشت تلفن با گفتن رنج های وی، هِق هِق گریه امانش نمی دهد تا موضوع را کامل توضیح دهد و روزهای پس از آن را برای رفع مشکل وی، آرامش ندارد. «خانم بالاوندی» را هم با خود دارد که وقتی دلتنگی و دل نگرانی دانش آموزش را متوجه می شود با دلشوره و نگرانی و با هزینه شخصی کار درمان و مشاوره او را خارج از ساعت های موظف کاری پیگیر می شود. 

آموزش و پرورش «عبدالصاحب ناصری» ها را با خود همراه دارد که چند سالی است خواب و خور را بر خود و همکارانش حرام کرده و مدرسه به مدرسه و روستا به روستا در تکاپو و جست و جوست و فضای مدارس روستایی را برای دانش آموزان به بهشت رویایی تبدیل نموده است. 

با «علی عبداللهی فر» آموزگار روستای قجر، آشنایی دارید!؟ آیا او را در حال حمل آب برای دانش آموزان و آبیاری درختان مدرسه دیدەاید!؟ با «عادل فرجی» و «رستم هواسی» آشنا هستید که کوی به کوی و برزن به برزن به دنبال دانش آموزان روستایی و عشایری در حرکت اند!؟ آیا خبر دارید که «عادل فرجی» تابستان را در آن هوای گرم برای آموزش چند دانش آموز محروم و جا مانده، هر روز را به شهرک سرطاف در رفت و آمد بود تا از تکرار پایه آنان جلوگیری کرده و هنگامی که بحث حق الزحمه پیش آمد، دریافت آن را بر خود حرام کرده و می دانست!؟ در کنار یک حرکت ناصواب و البته ثابت نشده، آیا شنیدەاید که راهبر آموزشی آموزش و پرورش به دنبال سه دانش آموز دبستان عشایری از ایلام تا روستای حاج بختیار چوار رفته باشند!؟

الا آنان که  در فصل سرما در خانەهای گرم خود نشسته و آموزش و پرورش را قضاوت می کنید! اگر می خواهید معلم را بشناسید و معلمی را درک کنید، در طول عمرتان، فقط یک شب را با «لطیف تیلا» در روستای گنجه بیتوته کنید. 

آیا شماها قهر و آشتی مدیر یک دبیرستان را با مدیر آموزش و پرورش بر سر مسائل آموزش و پرورش دانش آموزان دیده یا شنیدەاید!؟ چرا عدەای انصاف را به بوته فراموشی سپردەاند!؟ چرا عدەای با شنیدن یک عمل ناصواب اثبات نشده، آموزش و پرورش را به مسلخ بی انصافی می کشانند!؟

آموزش و پرورش در همین ماەهای شیوع کرونا «پروین محمدی» ها و «زینب عبدی» ها و «سارا جعفری» ها و «حیات احمدی» ها و «آذر صالحی» ها و دیگران و دیگران را بر سر تعلیم و تربیت فرزندان این دیار از دست داده است.

اگر بخواهم از تلاش ها و دلسوزی های مدیران مدارس، معاونان، آموزگاران، دبیران، خدمتگزاران و سایر همکاران عزیز اداری و آموزشی آموزش و پرورش سخن بگویم تا آن زمان که انسانی بر کره خاکی در قید حیات خواهد بود، طول خواهد کشید.

ما قهر و غضب دیگران را در حقِ خود سالهاست شاهد و ناظر بودەایم. ما با نیش و کنایه حتی برخی مسئولان هم در حقِ آموزش و پرورش عادت دیرینه داریم. ما رفتار ناشیانه و ناآگاهانه فلان مسئول را نیز دیدەایم. ما پای کار مانده و خواهیم ماند، حتی اگر دنیا هم با ما بر سر لج افتد و بد گوید. به قول شاعر: ما گر ز سر بریده می ترسیدیم/در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

دیوار ما کوتاه، اما بخت ما بلند و خدای ما نیز بزرگ است.

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافری است رنجیدن