سرویس: جهاد و شهادتکد خبر: 1703|10:20 - 1401/04/10
نسخه چاپی

به مناسبت آزادسازی مهران قهرمان

به مناسبت آزادسازی مهران قهرمان
گرامی میدارم یاد و خاطره شهدا، رزمندگان و ایثارگران جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را، علی الخصوص شهدا و رزمندگان عملیات کربلای یک در حماسه آزاد‌سازی مهران

به گزارش رویداد غرب ،یادداشت| مجتبی بیگی:مهران آزاد شد/ قلب امام شاد شد

گرامی میدارم یاد و خاطره شهدا، رزمندگان و ایثارگران جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را، علی الخصوص شهدا و رزمندگان عملیات کربلای یک در حماسه آزاد‌سازی مهران

نه ساله بودم که به دلیل نیاز به عمل‌جراحی سنگی بزرگ در کلیه‌ام، در آن شرایط بمباران و اسکان زیر چادر و کمبود امکانات پزشکی ایلام، به بیمارستانی در تهران اعزام و بستری شدم.

من بودم و مرحوم پدرم که قرار بود دو هفته دور از خانواده در آن شرایط سخت که مانند الان نه تلفنی بود و نه موبایلی که به راحتی با تماس تصویری بتوانی عزیزانت را ببینی، دو اتاق آن طرف‌تر از اتاقی که من بستری بودم یکی از هموطنان عزیزم که از اهالی آذربایجان بود و پسری هم‌سن و سال من داشت، بستری شده بود که از نظر اوضاع مالی در وضعیت مطلوبی بودند و حتی پدرش یک تلویزیون رنگی برای پسرش آورده بود تا سرگرم شود.

با هم دوست شده بودیم و گهگاهی کارتون و مرحوم پدرم نیز اخبار را همراه آنها نگاه میکردیم.

پدرم از شهرش مهران دربند بعثی‌ها، برایشان می‌گفت و از خاطراتی که داشت.

مهران برای پدرم مفهومی بالاتر از یک شهر و زادگاه بود تا جایی که از کلید خانه‌ای که حتی میدانست صدام آنرا ویران کرده است، با احترام خاصی نگهداری می کرد.

هیچگاه فراموش نخواهم کرد به یکباره پدر دوست آذربایجانی‌ام وارد اتاق شد و ذوق‌زده طلب مژدگانی میکرد و فریاد می‌زد : *«مهران آزاد شد.»*

پدرم برای دیدن اخبار به‌سمت تلویزیون حرکت کرد که من هم ذوق زده گفتم می آیم. با کمک پدر، بی خیال سرم در دست و لوله متصل به شکم و کیسه و متعلقات آن، به سمت تلویزیون رفتیم انگار همین الان است که خاطرات به وضوح جلوی چشمانم مرور می شود.

پدرم با دیدن تصویر رزمندگان و شهر آزاد شده مهران بی اختیار و از سر ذوق واشتیاق با صدای بلند شروع به گریه کرد، با دیدن این صحنه همه حاضرین در اتاق حتی پرستارانی که به اتاق رفت و آمد داشتند هم شروع به گریه کردند ، در این گریه‌ها احساس غرور، تشکر از رزمندگان اسلام، همبستگی ملّی و رنج مردم آواره‌ای که از موطن خود رانده شده بودند، را دیدم والان که در حال نوشتن هستم، خیسی قطراتی باران گونه و از همان جنس را بر روی کاغذ خاطراتم می بینم.

اهمیت آزاد‌سازی مهران تا آنجا بود که صدام ملعون ادعا می کرد مهران را در مقابل فاو باز می گردانم، دشمن بعثی چنان ساختمان‌های نفوذ‌ناپذیری در قلاویزان ساخته بود و چنان میدان مینی در اطراف شهرم کاشته بود که هنوز هم نوگل‌های سرزمینم را پرپر میکند و مزید بر همه، موقعیت جغرافیایی و گرمای ۱۰ تیر‌ماه مهران که گهگاه گرمترین شهر کشور و حتی جهان می شود و تصور یک پیاده روی ساده هم با تمامی امکانات غیر ممکن است تا چه رسد به عملیات نظامی و درهم شکستن استحکامات دشمن تا دندان مسلح، و شاید این معجزه،اثر بشارتی بر قلب مبارک پیر فرزانه، رهبر و بنیانگذار کبیر انقلاب و فرمانده کل قوا بود که فرمودند: مهران را هم خدا آزاد کرد

انتهای پیام/