رویداد غرب21:52 - 1403/06/20

سردار شهید "روح الله شنبه ای"؛ اولین فرمانده شهید دفاع مقدس

وقتی گلوله ی دشمن موضع شهید را در نوردید همرزمانش او را صدا می‌زنند ولی جوابی نمی شنوند به سمت او می روند در حالی که به سوی خدایش پر کشیده بود و نهایتا به دست نوشته اش که از او به یادگار ماند دست یافتند: به خدا راهم را تشخیص داده ام و خدا را دیده ام و هدف و مقصد را شناخته ام و دشمن را نیز به عیان دیده ام، پس چرا بر این مرکب خوشبختی که آگاهی می باشد به سوی الله به پیش نتازم و قلب دشمنان حق و حقیقت را آماج گلوله هایم قرار ندهم و در این راه به شربت شهادت چون دگر برادرانم نائل نگردم.

یادداشت/ حسین شریفی راد؛ رزمنده دفاع مقدسبه مناسبت چهل و چهارمین سالگرد شهادت و دفاع غریبانه ی پاسداران نسل اول سپاه از کیان نظام اسلامی، اولین فرمانده شهید کشور سردار حاج روح الله شنبه ای

باسم رب الشهداء و الصدیقین و بسم الله القاصم الجبارین

بیان خاطراتی در خصوص شهید حاج روح اله شنبه ای برادر و فرمانده عزیز به مناسبت سالروز شهادتش در ۲۰ شهریور ماه سال ۱۳۵۹:

حاج روح الله صبح روز بیستم شهریور در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مهران پس از اقامه نماز صبح و تلاوت قرآن کریم و بیدار کردن من برای نماز، حدود ساعت ۶ صبح با شهید اکبر فرجیان زاده ( فرمانده وقت آموزش سپاه استان) مشورتی کرد و قرار بر این شد که شهید فرجیانزاده به محور عملیاتی میمک برود و خودش به محور عملیاتی مهران در پاسگاه صفر مرزی بهرام آباد، بنابراین از هم خداحافظی کردند، ساعت حدودا ۱۰ صبح بنده و برادر محمد زین العابدینی ( از پاسداران اعزامی تهران) در راستای جمع آوری خبر و تهیه عکس و تصویر از پاسگاه‌های خطوط مرزی و مواضع  دشمن بعثی به سمت نیروهای سپاه در پاسگاه بهرام آباد و گمرک رفتیم، از ساعت ۱۰ و نیم صبح تا ۱۱و نیم آنجا بودیم ، در ابتدای ورود دیدم شهید روح اله با مرحوم لطیف جمشیدی بر روی خودرو گاز ارتشی پر از مهمات در حال تخلیه جعبه های سنگین مهمات خمپاره ۱۲۰ م م هستند و از سر و روی آنها عرق می ریزد، سلامی کردم و مشغول ماموریت خود شدم، از پاسگاه کله شرقي، فرخ آباد و ... تصویر برداری و ثبت مطالب نمودیم، بعد از مدتی آمدیم پیش قبضه ها، شهید روح اله داخل موضع خمپاره بود، آن روزگار ما سلاح و فشنگ را هم درست نمی شناختیم ولی شهیدان فرجیانزاده و شهید روح اله مهارت کار با ۱۰۶، ۱۲۰، تیربار، آرپی جی و بازوکا داشتند و آموزش می‌دادند.

 نهایتا از روح اله درخواست کردم اجازه دهید چند قطعه عکس بگیریم، علیرغم مهم نبودن عکس برای وی ولی پذیرفت (عکس شاخص ایشان با خمپاره، مربوط به همان وقت است.) به ایشان گفتم ما داریم بر میگردیم سپاه مهران، قمقمه آب من را بگیر، گفت نیاز ندارم کمتر تردد کن (آخرین گفتگو) گاها گلوله هایی به اطراف می‌خورد.  

ما برگشتیم سپاه مهران، ساعت ۱۳ همهمه ای در بین نیروهای سپاه وجود داشت، تعدادی از پاسداران مستقر در پاسگاه از آنجا تخلیه و مقابل سپاه با سر و روی باروت گرفته و کاملا خاک آلود از لندروور به رانندگی آقای قادر یوسفی پیاده شدند. دقت کردم روح اله را ببینم؛ بعضی از برادران نگاه مظلومانه ای به من داشتند، من نیز سوال می‌کردم از آنها ولی کسی پاسخ نمی داد، طولی نکشید فرمانده وقت سپاه حاج محمد کریمی خطاب به من گفت  "روح اله شهید شدند و شما اینجا نمانید و برگردید ایلام " 

با این شهادت و عروج ملکوتی او شد اولین پاسدار شهید دفاع مقدس، اولین فرمانده عملیات شهید سپاه و نیروهای مسلح و اولین شهید سپاه استان .

در روز شهادت حاج روح اله به همرزمانش می‌گوید تعدادی بیشتر گلوله به پای قبضه انتقال دهند و خودشان به پناهگاه بروند، حاج رضا سلطانی در میان شاخه های درخت نخل مشرف به منطقه ‌ی جلویی نبرد و مسلط به ضرباطیه کار دیدبانی را انجام می دهد، دشمن آتش سنگینی  را تدارک دیده است و بی‌رحمانه منطقه را شخم می زند. به شهادت برادران حاج رضا سلطانی و بقیه که نظاره‌گر تلاش شهید بوده اند، ۷ تا ۱۰ دقیقه قبل از اصابت گلوله به موضع شهید می بینند که ایشان برای لحظه ای در کوران آتشباری مشغول نوشتن‌ می‌شوند و تصور این است که کار ثبت گرا و اصلاح شاخص هدف را انجام می‌دهد غافل از اینکه او مشغول نوشتن وصیت نامه اش است، وصیت نامه‌ای که بر روی تکه مقوایی رطوبت گیر گلوله خمپاره نوشته شد. وقتی گلوله ی دشمن موضع شهید را در نوردید همرزمانش او را صدا می‌زنند ولی جوابی نمی شنوند. به سمت او می روند در حالی که به سوی خدایش پر کشیده بود و نهایتا به دست نوشته اش که از او به یادگار ماند دست یافتند و چنین نگاشته بود :

بسم الله القاصم الجبارین  

به خدا راهم را تشخیص داده ام و خدا را دیده ام و هدف و مقصد را شناخته ام و دشمن را نیز به عیان دیده ام، پس چرا بر این مرکب خوشبختی که آگاهی می باشد به سوی الله به پیش نتازم و قلب دشمنان حق و حقیقت را آماج گلوله هایم قرار ندهم و در این راه به شربت شهادت چون دگر برادرانم نائل نگردم.

پایان پیام/