رویداد غرب11:32 - 1401/01/24

نحوه فکر کردن در مورد دردهایمان آن را بدتر می‌کند؟

وقتی کسی روی درد تمرکز کند و یا در مورد آن درد اغراق کند و در مواجهه با آن احساس درماندگی کند، درد می‌تواند بدتر شود.

به گزارش رویداد غرب ،دن والدریپ حدودا ۱۸ سال بودکه از کمر درد رنج می‌برد. او یک جوان ۲۷ ساله سالم بود که یک روز صبح درحالی که کمرش به شدت درد داشت از خواب بیدار شد، ولی نمی‌توانست از تخت بلند شود این در حالی بود که روز قبل چمن‌های حیاط خانه‌اش را کوتاه کرده بود، پس از آن روز او به طور متناوب از درد ضربانی کمرش رنج می‌برد، برای یک هفته خوب می‌شد، ولی مجددا روز ها‌ی بعد درد‌های شدیدی را تحمل می‌کرد.

در طول سال‌ها، والدریپ هزاران دلار برای روش‌های کایروپراکتیک، طب سوزنی، فیزیوتراپی، دارو‌های ضد درد و بسیاری از درمان‌های دیگر هزینه کرده بود. هنگامی که، در یک سفر کاری به آفریقای جنوبی بود، به ناچار حتی به یک انرژی درمانگر هم مراجعه کرد، ولی متاسفانه نتیجه‌ای نداشت، کم کم پذیرفته بود که کمر درد او همیشگی خواهد بود.

والدریپ ۴۹ ساله، که اکنون یک مدیر سهام خصوصی در لوئیزویل، کلرادو است، می‌گوید: اگر در حال راه رفتن چیزی از دستم می‌افتاد وحشت این را داشتم که با خم شدن و برداشتن آن، دردم دوچندان شود، اما بادیدن یک آگهی در کلاس شنای دخترش همه چیز تغییر کرد

این آگهی در مورد بیماران مبتلا به کمر درد مزمن و درمان از طریق یک روش درمانی جدید به نام پردازش مجدد درد و انجام آزمایش بالینی بود.

هدف این روش درمانی برنامه‌ریزی مجدد مغز بیمار از طریق آموزش به او بود چرا که دراین درمان اعتقاد بر این است که درد ناشی از آسیب طولانی‌مدت بافت فیزیکی نیست، بلکه ناشی از فرستادن نادرست پیام از مدار‌های عصبی مربوط به ترس در بیمار یا آنچه کارشناسان «فاجعه‌پنداری» می‌نامند، است.

بر اساس گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها، حدود ۲۰ درصد از آمریکایی‌ها از درد مزمن رنج میبرند، پیامد‌های ویرانگر اعتیاد به مسکن‌ها و مرفین‌ها که تنها در سال ۲۰۱۹ باعث مرگ ۵۰۰۰۰ نفر در ایالات متحده شد، محققان را وادار کرد تا به دنبال درمان‌های نوآورانه فراتر از دارو‌های جدید باشند.

پادما گولور، مدیر برنامه استراتژی مدیریت درد در سیستم بهداشت دانشگاه دوک می‌گوید تحقیقات در مورد رویکرد‌های جایگزین دارو به طور گسترده در حال انجام است. او می‌گوید: همه ما به دنبال گزینه‌های غیرمرفینی و غیردارویی هستیم تا از عوارض جانبی ناخواسته و اعتیاد جلوگیری کنیم.

یکی از زمینه‌های امیدوارکننده از تحقیقات، بررسی روش درمانی «فاجعه پنداری» در مورد درد است.

فکر کردن به درد هرگز راه چاره نیست و زندگی فرد را مختل می‌کند، یونی اشار، روانشناس کالج پزشکی ویل کورنل و یکی از نویسندگان این مطالعه، می‌گوید: بیماران مبتلا به درد مزمن گاهی اوقات از پزشکان می‌شنوند که می‌گویند درد شما علت فیزیکی خاصی ندارد بلکه همه چیز مربوط به ذهن شما است.

اشار می‌گوید: شما می‌توانید به دلیل تغییرات در مسیر‌های پردازش درد، درد بسیار واقعی و ناتوان کننده‌ای را بدون هیچ گونه آسیب زیست پزشکی در بدن خود داشته باشید، درواقع ارگان اصلی درد در مغز است و به همین دلیل است که برای برخی از مبتلایان، به نظر می‌رسد درمان‌هایی مانند بازپردازی درد کمک کننده باشد.

در طول انجام آزمایش و درمان، والدریپ متوجه شد که درد، ناشی از آسیب جسمی کمرش نیست بلکه این درد‌های شدید همگی با عوامل استرس‌زای اصلی زندگی او مرتبط هستند.

در عرض یک ماه از شروع درمان‌ها، کمردرد او برای همیشه ناپدید شد. ماه گذشته، وقتی والدریپ به مدت پنج روز متوالی در پیست اسکی یوتا رفت، هیچ گونه دردی احساس نکرد.

افزایش تقاضا برای جایگزین‌های غیر دارویی

این ایده که وقتی کسی روی درد تمرکز کند و یا در مورد آن درد اغراق کند و در مواجهه با آن احساس درماندگی کند، درد می‌تواند بدتر شود، دهه‌ها است که وجود داشته است.

فاجعه پنداری در سال ۱۹۹۵ ایجاد شد و هنوز به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد. کارشناسان می‌گویند، با این حال، اکثر پزشکان خارج از محافل دانشگاهی با تأثیر این روش درمانی آشنا نیستند.

بسیاری از افرادی که در دوره‌ی درمانی درد میان رشته‌ای در مرکز سرپایی شبکه توانبخشی اسپولدینگ در مدفورد ماساچوست شرکت می‌کنند، سال‌هاست که از درد مزمن رنج می‌برند با این حال وقتی متخصصان این مرکز برای بیماران توضیح می‌دهند که چگونه افکار می‌توانند در درد نقش داشته باشند، اکثر آن‌ها متعجب می‌شوند. تحقیقات بیشتری در حال انجام است و پزشکان بیشتری در حال یادگیری هستند، اما تحقیق در این زمینه که افکار منفی درباره درد می‌تواند آن را بدتر کند، همچنان ادامه دارد.

تعداد زیادی از مطالعات نشان می‌دهند که تا چه حد فاجعه‌پنداری درد با پیامد‌های به خطر انداختن سلامت افراد مرتبط است. یکی از اولین نمونه‌ها در سال ۱۹۹۸ بود که قربانیان تصادفات رانندگی با درصد فاجعه پنداری بالا، درد و ناتوانی شدیدتری نسبت به سایر بیماران مجروح مشابه داشتند، افته‌های اخیر این نتایج را افزایش می‌دهند.

سال گذشته، محققان اروپایی به این نتیجه رسیدند که بیماران مبتلا به روماتیسم مفصلی و آرتروز که سطح درد خود را بسیار بالا ارزیابی کرده‌اند، کیفیت زندگی پایین‌تری نسبت به سایرین مبتلا به این بیماری‌ها دارند، حتی زمانی که تجزیه و تحلیل عینی علائم آن‌ها این موضوع را تایید نمی‌کند.

در ماه فوریه، دانشمندانی که روی کودکان مبتلا به بیماری کم خونی داسی شکل مطالعه می‌کردند، دریافتند که فاجعه‌پنداری، عامل اصلی در مورد تداخل درد با فعالیت‌های روزانه چهار ماه بعد می‌باشد. مالوری اشنایدر، روانشناس در رازول جورجیا که در تالیف این مطالعه نیز نقش داشته است می‌گوید که نحوه تفکر کودکان در مورد دردشان بیشتر از سایر عوامل ممکن از جمله اضطراب، افسردگی، و حتی میزان درد اولیه آن‌ها نقش ایفا می‌کند. دراین ماه دانشمندان گزارش دادند که در زنان مبتلا به سرطان سینه نیز احساس درد شدیدتر در ارتباط مستقیم با فاجعه پنداری است و متعاقبا علائم افسردگی را تشدید می‌کند.

اگرچه کارشناسان هنوز مکانیسم‌های دقیق درگیر در این زمینه را کشف نکرده‌اند، اما می‌دانند که فاجعه‌پنداری بر مغز تأثیر می‌گذارد. این اثرات که در اسکن ام. آر. آی مغزی ثبت شده اند نشان می‌دهند که نواحی مغزی درگیردر درک درد، زمانی که بیماران به افکار فاجعه آمیز فکر می‌کنند روشن می‌شود.

کندی اسپاین توضیح می‌دهد که تفکر افراطی زمانی که فردی درد را تجربه می‌کند، یک فرآیند طبیعی است که حس بیولوژیکی دارد. او می‌گوید: مغز ما نسبت به خطرات احتمالی هوشیار است و مانند یک هشداردهنده در مقابل خطرات عمل می‌کند، اما در برخی موارد، زنگ هشدار مغز مدت‌ها پس از بهبود آسیب جسمی هم چنان ادامه میابد.

کندی اسپاین می‌گوید: پزشکان گاهی اوقات برای توضیح دادن آسیب به بیمارخود از اصطلاحاتی استفاده می‌کنند که فاجعه را تشدید می‌کند، مثلا برای آرتروز از اصطلاح «ساییدگی استخوان روی استخوان» استفاده می‌کنند ویا زمانی که بیمار اصطلاح «ورم مفاصل» را می‌شنود حتی در صورتی که آسیب با درد همراه نباشد این اصطلاح می‌تواند حس درد را تشدید کند.

چگونه می‌توان بر فاجعه پنداری غلبه کرد؟

مارک لاملی، استاد روانشناسی در دانشگاه ایالتی وین، می‌گوید پزشکانی که اهمیت فرونشاندن فاجعه پنداری را می‌دانند، عموماً بیماران را برای درمان رفتار شناختی ارجاع می‌دهند.

این تمرین روانشناختی اغلب برای درمان افسردگی، اختلالات خوردن و حتی PTSD (سندروم استرس پس از سانحه) استفاده می‌شود، اما تجربه نشان می‌دهد که این نوع درمان برای کاهش درد چندان مفید نیست.

در یک بررسی که در سال ۲۰۱۹ از مطالعات مربوط به درد مزمن استخوانی - عضلانی انجام شد نشان دادکه این درمان که با تمرینات فیزیکی همراه بود، هیچ نتیجه‌ای در بهبود درد نداشت.

اشنایدر معتقد است که یک رویکرد متفاوت این است که پزشکان زمان بیشتری را صرف صحبت با بیماران در مورد میزان و شدت دردشان کنند.

او پس از شنیدن مرتب درد کودکان مبتلا به کم خونی داسی شکل، مطالعه خود را آغاز کرد. بچه‌ها در ابتدا می‌گفتند که این درد بدترین چیزی است که تا به حال احساس کرده‌اند، یا اینکه هرگز از بین نمی‌رود. اما وقتی جلسات دیگر برگزار شد، به دیدگاه متعادل‌تری رسیدند، او می‌گوید که بچه‌ها اقرار می‌کنند که دردشان قبلاً بدتر بوده و اینکه درد‌های شدید قبلی واقعاً ناپدید شده‌اند.

اشنایدر به جای اینکه فقط از بیماران بخواهد درد خود را از یک تا ۱۰ رتبه بندی کنندکه یک روش قدیمی برای اندازه گیری درد می‌باشد از پزشکان می‌خواهد که بیشترتحقیق و بررسی کنند و بیشتر با بیمار صحبت کنند.

این روش به بیماران کمک می‌کند دید دقیق‌تری از تجربه‌شان داشته باشند، و به پزشک نیز کمک می‌کند، چرا که در غیر این صورت ممکن است نسبت به بیمار احساس ناامیدی داشته باشند و در نتیجه به درستی درد او را درمان نکنند.

گنجاندن درد در کار‌های روزمره نیز مفید خواهد بود، وی می‌گوید: مجموعه‌های پزشکی در درمان افسردگی و اضطراب بهتر عمل می‌کنند، اما در زمینه فاجعه‌پنداری خیلی خوب عمل نمی‌کنند.

در اسپولدینگ، تیم‌هایی متشکل از پزشکان، روان‌شناسان، فیزیوتراپ‌ها، کاردرمانگران و سایر پزشکان همگی هدفشان این است که تمرکز فرد را از پیام‌هایی در مورد درد که بیماران به طور معمول به خودشان می‌دهند دور کنند.

این پیام‌ها اغلب بر خطر آسیب‌های فیزیکی یا درد شدید که ممکن است با حرکت فیزیکی بیمار ایجاد شود، متمرکز هستند. کندی اسپاین می‌گوید ما به افراد کمک می‌کنیم تفاوت بین آسیب و حس آسیب را درک کنند.

برخی از حرکات ممکن است باعث ایجاد احساسات ناخوشایند یا حتی عذاب شوند، اما این به این معنی نیست که آسیب وارد شده است.

چگونگی انجام حرکت بسیار مهم است، زمانی که فردی به طور کامل از حرکت فیزیکی اجتناب کند به مغز اجازه نمی‌دهد تا برای انجام حرکت آماده شود وارزیابی کند که حرکت ایمن است یا نه؛ چرا که مغز به طور پیش فرض احتمال درد را پیش بینی می‌کند و فرد هم از ترس درد اجازه صدور فرمان حرکت را به مغز نمی‌دهد و این احساس درد هم چنان باقی می‌ماند.

مایکل کراس (یکی از بیماران) می‌گوید که یادگیری کاهش دادن هشدار‌ها و پیام‌های منفی مغز، یک موهبت الهی است. این کارآفرین بازنشسته ۶۸ ساله در سال ۲۰۱۹ بر اثر سقوط روی کفپوش فولادی در فضای باز به شدت مجروح شد.

کراس ۱۰ عمل جراحی بزرگ و کوچک برای رفع آسیب‌های استخوانی و عصبی صورت و بازوی خود انجام داده است درطول ماه گذشته، او همچنان درد داشت و می‌ترسید که هرگز از این درد‌ها رهایی پیدا نکند.

آسیب عصبی او باعث شده بود که احساس کند همزمان توسط تعداد زیادی زنبورگزیده شده است، اما با تغییر پیام‌های مغزش برای اولین بار پس از حادثه توانست امیدوار شود. او می‌گوید: من یاد گرفته‌ام که چگونه ذهنم می‌تواند سطوح بالای درد را کنترل کند و آن را پایین بیاورد. چیزی که در این راه به من کمک می‌کند این است که ترس‌هایم را با پیام‌ها و تصاویر ایمنی و مثبت جایگزین کنم، کراس که قبلاً عاشق قایق رانی بود، اغلب تصوراتی از خود در حال ماهیگیری در یک قایق زیبا در طلوع خورشید را تداعی می‌کند، کاری که امیدوار است روزی دوباره انجام دهد.

به صفر رساندن درد

روش جدید درمان پردازش مجدد درد، ارتباط مستقیمی با فاجعه پنداری دارد. مطالعه‌ای که والدریپ انجام داد، روش درمان پردازش مجدد درد را با ۱۵۰ نفر از بیمارانی که دوره‌ای درمانی باتزریق پلاسبو سالین داشتند و هم چنین با بیمارانی که بدون هیچ مراقبتی ازکمردرد مزمن رنج می‌بردند برای مدت طولانی مقایسه کرد.

به مدت چهار هفته در طول هشت جلسه یک ساعته، شرکت کنندگان آموزش دیدند که چگونه مسیر‌های مغزی که بر درد تأثیر می‌گذارد را کنترل کنند. همچنین به آن‌ها آموزش داده شد که حرکت به سمت تجربیاتی که باعث ناراحتی در آن‌ها می‌شود را ارزیابی کنند و مجددا با تفکرات جدیدآن‌ها را بررسی کنند.

به عنوان مثال، از والدریپ خواسته شد که روی یک صندلی سخت و ناراحت کننده‌ای بنشیند و درد ناشی از آن را با جزئیات شرح دهد، از آنجایی که او اکنون فهمیده بود که این درد ناشی از یک پیام خطر اشتباه است، قبل از اینکه حتی توصیف آن درد را تمام کند دردش از بین رفت.

حدود ۶۶ درصد از بیماران با درمان بازپردازش درد، پس از پایان درمان به طور کامل یا تقریباً بدون درد بودند، در مقابل در گروه استفاده کنندگان دارو ۲۰ درصد و بیمارانی که بدون هیچگونه مراقبت اضافی بودند، ۱۰ درصد کاهش درد داشتند. پس از یک سال پیگیری، این نتایج همچنان پابرجا بود. در بخشی از این مطالعه، از مغز شرکت کنندگان در هنگام فکر کردن به درد تصویربرداری شد. آشار می‌گوید در پایان این مطالعه، سه ناحیه پیشین مغزکه در ارزیابی تهدیدات دخیل بوده‌اند، فعالیت کاهش یافته‌ای را نشان دادند که حاکی از ان بود که زنگ‌های هشدار پشت افزایش درد آن‌ها کاهش یافته است، او می‌گوید آزمایش‌های دیگری برای انواع دیگر درد‌های بدن در جمعیت‌های مختلف در حال انجام است.

وین استیت، که پیشگام این روش درمانی است، می‌گوید نوع دیگری از درمان، آگاهی عاطفی و بیان درمانی، با هدف کشف احساسات حل‌نشده‌ای است که تصور می‌شود مسئول درد مزمن در برخی افراد می‌باشند.

لاملی می‌گوید، که عوامل مختلفی از جمله آسیب‌هایی مانند آزار و سو، استفاده از فرد در کودکی، فشار برای تبدیل شدن به یک کودک کامل، احساسات خشم، شرم و عوامل دیگر که محرک مکانیسم هشدار مغز هستند میتوانند باعث احساس درد فیزیکی شوند.

آگاهی عاطفی و بیان درمانی، به این افراد کمک می‌کند تا این احساسات را چه در جلسات گروهی و چه فردی بیان کنند. دریک مطالعه که برروی ۵۰ جانباز مرد مبتلا به درد مزمن انجام شد (این روش درمانی را با درمان شناختی -رفتاری مقایسه میکرد) نشان داد که یک سوم افراد در گروه اول که با این روش درمان می‌شدند بیش از نیمی از درد خود را کاهش داده اند، در حالی که بیماران گروه دیگر هیچگونه کاهش دردی را تجربه نکرده بودند.

لاملی فکر می‌کند که این رویکرد درمانی جدید می‌تواند به‌ویژه برای افراد مبتلا به بیماری‌هایی مانند سندرم روده تحریک‌پذیر که درد علامت اصلی آن‌ها است، ارزشمند باشد. او می‌گوید: در این باره می‌توانم بگویم که اکثریت مردم یک محرک عاطفی روان‌شناختی دارند که به شکلی اساسی به درد آن‌ها کمک می‌کند.

هدف لاملی برای درمان درد مزمن بسیاربزرگتر است او می‌گوید: بسیاری از کلینیک‌های درد می‌گویند، ما می‌توانیم به شما کمک کنیم تا با درد مزمن خود زندگی کنید، در حالی که پزشکانی هم هستند که با سایر درد‌های به ظاهر غیرقابل حل مانند اختلال استرس پس از سانحه سر و کار دارند وتلاش می‌کنند تا این وضعیت را به طور کامل از بین ببرند در واقع مقابله با فاجعه‌پنداری یک استراتژی کلیدی برای انجام آن است.

کارشناسان همچنین مایلند از فاجعه پنداری درد نه تنها برای ارزیابی بیماران با سابقه درد طولانی مدت، بلکه برای شناسایی فعالانه افرادی که درد اولیه آن‌ها در معرض خطر مزمن شدن است، استفاده شود.

گولور می‌گوید: «در دوک ما اکنون در حال شناسایی بیماران قبل از جراحی هستیم... وتا به الان نتیجه فوق‌العاده بوده است. من می‌توانم به نتایج نگاه کنم و احساس خوبی داشته باشم چرا که وقتی برای یک فرد انرژی و وقت صرف می‌کنیم و بسیار لذت بخش است که می‌بینیم نتایج بسیار بهتر از آنچه بنظر می‌رسیده، است.

منبع:  فارس